English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4842 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Now it is about time to head home! U الان وقتش رسیده به خانه برویم [بروم] !
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It's time U وقتش رسیده که
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
The time is coming soon when ... U به زودی وقتش می رسد که...
Oh, I see! U آه، الان متوجه شدم!
I'll bring it right away . U همین الان می آورم
Right now . U همین الان ( حالا)
I am tied up ( busy) at the moment. U الان دستم بند است
I must be going now. U الان دیگه باید بروم
His name is on the tip of my tongue. U اسمش الان سرزبانم است
Are you ready to go? U حاضرید برویم ؟
he did not let us go U ما را رهانکرد برویم
he did not let us go U نگذاشت برویم
We have to go as well. U ما هم باید برویم .
He just went outside. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
We were just talking about you. U الان داشتیم حرف تورامی زدیم
He just stepped out. U او [مرد] همین الان رفت به بیرون.
Lets pass on (proceed) to the main issue. U برویم سر مطلب اصلی
which way [to go] ? U به کدام طرف [برویم] ؟
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
Now, where should we go to? U حالا به کجا برویم؟
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
We had to queue [line] up for three hours to get in. U ما باید سه ساعت در صف می ایستادیم تا برویم تو.
The car is now in perfect running order . U اتوموبیل الان دیگه مرتب وخوب کارمی کند
Shall we go out for some fresh air ? U موافقی برویم کمی هوا بخوریم ؟
Lets go for a walk ( stroll) . U برویم یک قدری بگردیم ( قدمی بزنیم )
lady help U زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole U کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy U خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house U تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
That's hardly going to make a difference now, is it ! <idiom> U این الان که دیگه فرقی نمی کنه [تفاوتی نداره] ! [اصطلاح روزمره]
mansion house U خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
So much for ... ! <idiom> U اینقدر از ... بس است ! [برویم سر موضوع یا چیز دیگری] [اصطلاح روزمره]
Lets go to my house for pot luck . U برویم منزل ما با لا خره یک لقمه نان وپنیر پیدا می شود
How about going out together? U نظرت از اینکه ما با هم برویم بیرون چه است؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
hound's tooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
homebody U ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
toft U عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
houndstooth check U طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine U پارچه زبر لباسی خانه خانه
our neighbour door U کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
honeycombs U ارایش شش گوش خانه خانه کردن
Honey comb design U طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
bagnio U فاحشه خانه جنده خانه
garde manger U سرد خانه اشپز خانه
weigh house U قپاندار خانه ترازودار خانه
cellular U لانه زنبوری خانه خانه
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house U خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
formula U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae U الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
consummating U رسیده
mellows U رسیده
headed U رسیده
mellowing U رسیده
ripest U رسیده
riper U رسیده
consummates U رسیده
mellow U رسیده
consummate U رسیده
ripe U رسیده
mellowed U رسیده
consummated U رسیده
range U یک خانه یا تعدادی خانه
ranges U یک خانه یا تعدادی خانه
ranged U یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb U خانه خانه کردن
floor length U رسیده بکف
overdue U موعد رسیده
over ripe U زیاد رسیده
fullest U بالغ رسیده
approvingly U به تایید رسیده
in wards U کالای رسیده
overripe U بسیار رسیده
culminant U باوج رسیده
ripely U بطور رسیده
approved U به تایید رسیده
new arrived U تازه رسیده
maturation U رسیده شدن
full fledged U بالغ رسیده
full-fledged U بالغ رسیده
knee high U بزانو رسیده
climactic U باوج رسیده
jack in office U رسیده است
import U کالای رسیده
imported U کالای رسیده
importing U کالای رسیده
full U بالغ رسیده
new come U تازه رسیده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
in- U :رسیده امده
in U :رسیده امده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
Inc U به ثبت رسیده
nouveau riche U تازه بدوران رسیده
nouveau-riche U تازه بدوران رسیده
ripen U رسیده کردن یاشدن
ripened U رسیده کردن یاشدن
nouveaux-riches U تازه بدوران رسیده
elvis has left the building <idiom> U [نمایش به اتمام رسیده]
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
pensionable U وقت بازنشستگی رسیده
aggrieved U محنت رسیده مغموم
grown U رسیده جوانه زده
ripens U رسیده کردن یاشدن
ripening U رسیده کردن یاشدن
parvenu U تازه بدوران رسیده
antemortem U مرگ زود رسیده
jumped-up U تازه به دوران رسیده
inwards U واردات کالای رسیده
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
on end <idiom> U بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that … U تا کنون بفکرت رسیده که ...
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more. U جانم به لبم رسیده
letterboxes U جعبهی نامههای رسیده
letterbox U جعبهی نامههای رسیده
raised to the purple U بپایه مترانی رسیده
saturant U بحد اشباع رسیده
intersection point U نقطه بهم رسیده
indents U سفارش رسیده از خارج
indenting U سفارش رسیده از خارج
bequests U ارثی که بنابوصیت رسیده
bequest U ارثی که بنابوصیت رسیده
indent U سفارش رسیده از خارج
parvenus U تازه بدوران رسیده
the house is in my possession U خانه در تصرف من است خانه در دست من است
perfected U کاملا رسیده تکمیل کردن
he is up a gum tree U کاردبه استخوانش رسیده است
paprika U میوه رسیده فلفل قرمز
syngraph U تنظیم کنندگان رسیده باشد
feed water U اب رسیده به دیگ بخار ناو
it is time i was going U وقت رفتن من رسیده است
patentee U ذینفع اختراع به ثبت رسیده
the story is at an end U استان به پایان رسیده است
paprica U میوه رسیده فلفل قرمز
perfect U کاملا رسیده تکمیل کردن
it was at its height U به منتهای درجه رسیده بود
if i had brains <idiom> U اگر عقلم رسیده بود
it is high time to go U وقت رفتن رسیده است
he has been put to his trumps U کاردبه استخوانش رسیده است
perfects U کاملا رسیده تکمیل کردن
perfecting U کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts U کارد به استخوانم رسیده است
Has a letter arrived for me? U آیا برای من نامه ای رسیده است؟
the bill has come to maturity U وعده پرداخت برات رسیده است
backtell U ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
irreducibility U حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
embryonic membrane U ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
the bill of has come to mature U وعده پرداخت برات رسیده است
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
haricot U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricots U دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
heirlooms U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
upstart U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
upstarts U تازه بدوران رسیده ادم متکبر
heirloom U دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
priming U استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you ! U خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
semifinalist U کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
centralized items U اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
carpetbaggers U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
carpetbagger U تازه بدوران رسیده وفاسد مسافر خورجین دار
dowager U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
brie U پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
dowagers U بیوه زنی که دارایی ازشوهرش به او ارث رسیده باشد
dowager U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
nonagium U عشر ماترک متوفی که به کشیش کلیسای محل می رسیده است
dowagers U بیوه زنی که از شوهرش باودارایی یا مقامی بارث رسیده باشد
exponent U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
exponents U شمارهای که توانی که عدد پایه به آن توان رسیده است بیان میکند
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
things have come to a pretty U کاربجای باریک رسیده است کارو بار خراب است
interpretation U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations U تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
domiciles U خانه
homes U خانه
unsheltered <adj.> U بی خانه
checkered U خانه خانه
roommate U هم خانه
roommates U هم خانه
sockets U خانه
door to door U خانه به خانه
door-to-door U خانه به خانه
houseroom U جا در خانه
Recent search history Forum search
1آشپز خانه كثيف است و نامرتب
2لب آب
2لب آب
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1recreationist
1What are you doin now ?
1i was in the middle of a thick law book
1 رفتن به خانه
1What's the farthest-away place you've been?
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com